داستان راز بزرگ زندگی
در افسانه های آلمانی آمده روزی که خدا جهان را آفرید فرشتگان مغرب را به بارگاه خواند و به آنها فرمود:

برای پنهان کردن راز بزرگ زندگی پیشنهاد بدهید.

یکی از فرشته ها گفت:خدایا آن را زیر زمین پنهان کن.

فرشته دیگر گفت:پروردگارا آن را زیر دریاها قرار بده....

سومی گفت:ای خدا آنرا بر قله بلندترین کوهها پنهان کن...

خداوند فرمود:

اگر به گفته شما عمل کنم فقط تعدادی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند در حالی که من میخواهم راز بزرگ زندگی در دسترسشان باشد.

در این هنگام یکی از فرشته ها گفت:ای خدای مهربان راز بزرگ زندگی را در قلب بندگانت قرار بده به این ترتیب هر کس برای پیدا کردن این راز باید به قلب خود رجوع کند.




طبقه بندی: بزرگان،


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به حيات نفسي مي باشد.